خرید آنلاین مجموعه نوستالژیک روزی روزگاری (مراد بیگ)
روزی روزگاری | خاطره بازی با دزد دوست داشتنی
شماره مجوز: ۱۶۰۶۸۵ – ۱۵۵/۹۰
نام مجموعه:سريال روزی روزگاری |
سال توليد: 1368|
فرمت:Dvd-Vob|
كيفيت: بسيار خوب|
رزوليشن تصوير:640*480|
زبان: فارسي |
تعداد قسمتها:17 قسمت|
ميانگين زمان هر فيلم:40 دقيقه|
تعداد دي وي دي:3 عدد|
توضيحات: ضبط شده از شبكه آي فيلم|
معرفی سریال روزی روزگاری
روزی روزگاری سریالی خاطره انگیز است از مکانی دور. داستان این سریال نوستالژیک در حقيقت از داستان هاي كوچكي تشكيل شده كه به هم پيونده داده شده و يك داستان كلي را روايت مي كنند. اما در حقيقت، شخصيت اصلي داستان مراد بيک (با بازي زنده ياد خسرو شكيبايي) مي باشد كه يك راهزن است و به همراه دار و دسته اش كاروان هايي را كه تشخيص مي دهند مال و منال زيادي به همراه دارند غارت مي كنند.
البته مراد بيک قوانين خاص خودش را دارد. مثلاً براي قافله مايحتاج سفر را به حدي كه به مقصد برسند باقي مي گذارد. يا اينكه از هر قافله اي دزدي نمي كند. اما در مقابل او رقيبش حسام بيك قرار دارد كه او هم با گروهش راهزني مي كند. اما انصاف وي كمتر است.
مراد بیک توسط افرادي ناشناس به شدت زخمي مي شود و به طور كاملاً اتفاقي وارد ايلي مي شود كه آن ايل زمينه تغيير و تحول اساسي او را به سمت پاك شدن فراهم مي آورد…
میگویند هر اثر هنری دنیای خودش را بنا میگذارد حالا هر چقدر که قراردادهای این اثر هنری در نزد مخاطب پذیرفتنیتر باشد به همان اندازه هم ارتباط و درک و تبادل و در نهایت میزان محبوبیت آن نیز بیشتر میشود.
روزی روزگاری از همان تیتراژ ابتدایی، دنیای فرضی خودش را براساس قواعد خودش بنا میگذارد و تلاش میکند مخاطب را هم با این دنیای فرضی درگیر کند که در این کار موفق هم میشود.
سریال روزی روزگاری یکی از متفاوتترین داستانهای این سالها را با ساختاری «نو» و کاملا تازه و البته آبرومند روایت میکند.
سریال روزی روزگاری یکی از جذابترین و باورپذیرترین تغییر و تحولات روحی یک شخصیت را به نمایش میگذارد بدون آن که تحمیلی و نچسب و غیرواقعی به نظر برسد.
وقتی مرادبیک یکی از آدمهای منفی قصه آرامآرام به قهرمان قصه تبدیل میشود همه چیز به بهترین شکل اتفاق میافتد. نگاهی به آثار قبل و بعد از این اثر بیندازید و همین نکته را تحول آدم بد قصه را در آن، مورد مداقه قرار دهید تا ببینید چه کار بزرگی در این اثر انجام شده است.
سریال روزی روزگاری نمونهای خوب از استفاده درست از لهجه و فرهنگ بومی برای شخصیتهای مختلف است. استفاده از آن میزان لهجه یک شروع خوب در رسانه بود که متاسفانه آنگونه که انتظار میرفت در آثار بعدی ادامه نیافت.
در سریال روزی روزگاری تلاش شد داستانهایی برای مخاطب روایت شود که مخاطب ایرانی از جزئیات آن چندان ذهنیتی نداشته است. شخصیتها، حوادث و روند داستان هم به گونهای است که امکان پیشبینی قسمتهای بعد را سخت و دور از ذهن کرده است.
اين سريال، ملغمهای از داستانهای قدیمی، فولکلور و شخصیتهای متفاوتی است که در کنار استفاده از فرم و ساختاری که هنوز هم در تلویزیون یک اتفاق محسوب میشود، سخت دیدنی شده است.
حتی داستان سریال هم به تنهایی این کشش را دارد که مخاطب را با خود درگیر کند.درهم تنیدگی داستانها، شروع و پایان آنها، اتفاقاتی که میافتد، فضاها و آدمها همه و همه این ذهنیت را تشدید میکند که اساسا الگوی داستانگویی هزار و یک شبی مدنظر بوده است.
شخصیتهای سریال روزی روزگاری
آدم: چوب باز ماهری که همراه کاروان است و پس از لخت شدن کاروان به دسته حسام بیک می پیوندد و اخبار اردوی حسام را برای مراد می برد.
بازرگان: پیرمرد ثروتمندی که با راهزنها همدست می شود و توسط نوکران خود به قتل می رسد.
بسیم: برادر نسیم که در دسته حسام است. او خواهرزاده حسام است و پانایب او به شمار می رود.
حسام بیک: سردسته راهزنانی که در سنگ سفید هستند. او نمی ترسد و نقاب به چهره نمی زند.
خاله لیلا: بزرگ خاندانی روستایی که مراد را درمان و او را سر به راه می کند.
رستم بیک: شوهر خاله لیلا که راهزن ها او را کشته اند.
رفعت خان: خانی که چیزهای زیادی بلد است و چون حرفهایی می زند که از فهم مرد بالاتر است به او خان خله می گویند.
رمضون گنگه
سعدالبیک: پیشکار حسام.
شعبان: پدر گل آقا حرف زیاد می زند، و عقل درست و حسابی ندارد. شاهد قتل رستم بوده ولی داستان قتل او را به دروغ به مراد بیک نسبت می دهد.
صفربیک: از راهزنان قدیمی که در دسته مراد است و وفادارترین فرد به او است.
غلام بیک: رییس تفنگچی های محافظ کاروان.
قدرت: رنگ رز است.
قلی خان: که راهزن بوده و توبه کرده و بلدچی شده می میرد. او هزار کاروان را لخت کرده ولی تاکنون نتوانسته یک کاروان را سالم به مقصد برساند و مشغول ذمه خودش شده است.
کارخانه: دستگاه پارچه بافی که مراد غنیمت گرفته و به سختی بالای کوه برده و حسام قصد دارد آن را بدزدد و بفروشد ولی نمی تواند، نسیم می خواهد آن را به صاحبش بازگرداند.
کل حسین: پدرزن مراد.
گل آقا: خل است، صدای خوشی دارد، دل به کار نمی دهد و در کوه و صحرا آواز می خواند.
مراد بیک: سردسته راهزنانی که در گرگ دره هستند.
نسیم: پانایب مراد. توبه می کند، دسته مراد را ترک می کند و به جای راهزن، راه بپا می شود. حسام او را اسیر می کند. بعدها او درویش می شود، به جنگلی ها می پیوندد و مراد را نیز با خود همراه می کند.
هفت برادران: برادرانی که سخنی نمی گویند ولی بهترین تیراندازان منطقه هستند. نام آنها لرزه بر اندام ها می اندازد، به آسانی با کسی همکاری نمی کنند.
هم اکنون می توانید این مجموعه زیبا را با بهترین کیفیت ممکن و بسته بندی زیبا از فروشگاه نوستالژی ها (وابسته به فروشگاه اینترنتی طنین) تهیه بفرمایید.
این محصول تاکنون | 830 بار مشاهده شده |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.